بله. همین که در عنوان مطلب خواندید درست است. سن فقط یک عدد است. منتها این کلیشه را زمانی به کار میبرند که بگویند هنوز برای لذت بردن از زندگی و حال خوب داشتن دیر نشده. میشود در سن و سال بالا هم سرزنده و بانشاط بود. خب بله، منتها باید این کلیشه را از این طرف خواند. سن حقیقتاً یک عدد است به این معنی که گور بابایش. زندگیمان بیهوده گذشت و از این به بعد هم بیهوده خواهد گذشت. سن فقط یک عدد است، بالا رفتنش هم بالا رفتن یک عدد است و چیز خاصی نیست. بگذار بگذرد و تمام شود.
مورد بعدی اینکه ای کسانی که این مطلب را میخوانید (نمیدانم کسی هست یا نه) حواستان باشد این وبلاگ نویسهای قدیمی ای که میبینید گاه به گاه هر سال یک بار یا هر چند سال یک بار میآيند و چیزی در وبلاگ مینویسند. اینها واقعا به ته خط که رسیده باشند چنین کاری را میکنند. وبلاگ چیز خوشایندی برای ما نیست. ما را یاد دورانی میاندازد که خیلی دوران بهتری بود. حال همه مان بهتر بود. دغدغهمان این بود که چرا فلان کتاب ترجمهاش بد شده، چرا فلان نویسنده با پارتی بازی جایزه جلال برده، چرا کتاب جدید فلان نویسنده اینقدر سانسور دارد و چرا چشمه را به نمایشگاه راه ندادند. الان که به این دغدغهها نگاه میکنم حالم از خودم بهم میخورد. فکر میکنم چه آدمهای شکم سیر الکی خوش گهی بودیم ما. چه چسنالههای مسخرهای داشتیم. الان را ببینید. همه چیز را نکبت فرا گرفته. من به چیزهای بد علاقه دارم. فیلم های کالت را تماشا میکنم و لذت میبرم اما این چیزی که ما درونش هستیم مبتذل و نکبت است. بد نیست، آشغال است.
اینستاگرام را ببینید. پر از پاانداز و هرزه. توییتر را ببینید. پر از خودنمایی و تظاهر بیمارگون. وضع کتابها را ببینید. یک نگاهی به آدمها بیاندازید. یک نگاهی به خودتان بیاندازید. همه چیز مبتذل و بیمایه است. حال بهم زن و بی مصرف. من هم امروز، ظهر شنبه، در حالی که هزار کار انجام نداده روی سرم ریخته و باید تا شب مثل سگ کار کنم که به برنامهام برسم آمدم اینجا که وقت تلف کنم و کمی غر بزنم. چون خیلی حال میزانی ندارم. اما به درک. این را پست میکنم و میروم کمی هیپ هاپ گوش میدهم و غذایی خوب میخورم. حواسم را هم پرت میکنم که به سی سالگی دارم نزدیک میشوم و هیچ کیفیتی را نفهمیدم. هیچ کیفیتی هم ندارم. هیچ. بهرحال شما که بهتر از من میدانید. سن فقط یک عدد است.
رگ خواب...برچسب : نویسنده : khookekhiki بازدید : 86