آدمها زمانی که افسردهاند واقعا بی فایده و به درد نخور میشوند. علتش این است که بیپناه و تعطیل میشوند و در آن زمان هیچ کاری نمیشود کرد باهاشان. هر چه مینویسند مزخرف است و هر کاری میکنند بوی ماندگی و ملال میدهد. به نظرم کسانی که افسردگیشان را جار میزنند بیشتر متقلب و دزداند تا آدم حسابی. خب البته استثناهایی هم دارد، ولی به من ربطی ندارد.
الان من هم افسردهام. علتش همانی است که آن بالا در عنوان مطلب خواندید. البته علتش نه، دلیلش این است. علتش که بر میگردد به هزار سال قبل حتی. به نمیدانم کی. امروز به یک دوست جدید و تازهام میگفتم، باورتان میشود من هم دوستان جدید پیدا میکنم و آنها با من تماس میگیرند؟، که بعضی آدمها دنبال علت لجنی میگردند که زندگیشان را فرا گرفته. خب این وسط اینها از همان اول بد بختند. بعد از اینکه بعضی علتها را پیدا کردند به آن علتهایی گیر میدهند که باعث و بانی شان خودشان بودند. چرا؟ چون زورشان میرسیده تغییرش بدهند و ندادند. خصوصا اگر خودشیفته نباشند بعد از این بررسیها میفهمند که گند زدهاند به زندگیشان و اینکه الان در چنین کثافتی غوطه میخورند تقصیر خودشان است. حالا مرحله سوم شروع میشود. یا میتوانند از این علتها و اشتباهات عبرت بگیرند یا سیگار بکشند.
من جزو گروه دومم که سیگار میکشد، آروو پارت گوش میدهد، چایی تلخ میخورد و از خانهٔ متروکش روی کوه مدام اصفهان را نگاه میکند که سبزهایش روز به روز پر رنگتر میشود اما حقیقتاً کریه است. خب اینهمه گفتم برای اینکه بگویم من دارم میروم سربازی. سمنان، ارتش. بعدش هم نمیدانم کجای این مملکت قرار است دو سال آیندهام را بگذرانم، اما خب، به تخمم واقعا. خیلی نگران نیستم که این دو سال هم از دست میرود و سختی میکشم و اینها. بیشتر اینجایش نگرانم میکند که مینشینم توی اتوبوس اصفهان به سمت سمنان و به این فکر میکنم که چه علتهایی باعث شد که اینطور بشود؟ بعد همه آن سیری که گفتم طی میشود، با این تفاوت که دیگر سیگاری در کار نیست. مشکل اساسیام این است.
پ.ن: به کسانی دلداری بدهید و برایشان آرزوی موفقیت کنید که خیال میکنند حتماً آینده بهتر از حال خواهد بود. من چنین توهمی ندارم، پس لطفا از این بازیها با من نکنید.
رگ خواب...
برچسب : نویسنده : khookekhiki بازدید : 104